کتابخانه عمومی عطاملک جوینی

قفسه های کتاب کتابخانه عطاملک شهر نقاب به روی همگان باز است!!!

علاقه مندان به تاریخ شفاهی انقلاب بخوانند:

علاقه مندان به تاریخ شفاهی انقلاب بخوانند:
اداره کل کتابخانه های خراسان رضوی

خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)
به کوشش محسن کاظمی
ناشر: سوره مهر

                       

 

مرضیه حدیدچى (دباغ) از جمله زنان مبارز در سال‌های منجر به پیروزی انقلاب ‏است که فعالیت‌ها و حرکت‌هاى سیاسى خود را از سال 1346 آغاز کرد و این مبارزات را تا پیروزى انقلاب اسلامى ادامه داد.
وی پس از پیروزی انقلاب فرمانده سپاه همدان، مسوول ‏بسیج خواهران و نماینده مجلس شورای اسلامی بوده است.
محسن کاظمی، کتاب "خاطرات مرضیه حدیدچی" را از طریق گفت‌وگو با وی و استفاده از منابع دیگر تدوین و تکمیل کرده است.
این کتاب با دست‌نوشته‌ای از خانم دباغ آغاز و پس از مقدمه و پیش‌گفتار در 5 فصل با عناوین "سریان"، "هجرت"، "امواج"، "سیاحت شرق" و "پیوست‏ها" تنظیم شده است.
ماجراى قیام 15 خرداد 1342، تحصیل در محضر آیت‏الله سعیدى و شروع مبارزات، دستگیرى و شکنجه توسط عوامل شاه در سال 1352، هجرت به انگلستان، فعالیت‌هاى سیاسى در انگلیس، سوریه و لبنان، عزیمت به نوفل لوشاتو، فرماندهى سپاه همدان و عزیمت به مسکو براى ابلاغ پیام‏ حضرت امام خمینی‌(ره) به میخائیل گورباچف از جمله محورهای موضوعی خاطرات مرضیه حدیدچی هستند.

قسمتی از کتاب:
... دیدم اگر تو ذوق گورباچف بزنم خیلی بد است، از این رو وقتی او دستش را دراز کرد، من چادر را روی دستم انداختم و با او دست دادم. این برخورد برای هربری امپراطوری شرق خیلی سخت و گران آمد. سعی کرد به روی خود نیاورد و گفت: «من دستم را برای دست دادن دراز نکردم، بلکه دستم را به سوی این مادر انقلاب دراز کردم که بگویم ما همسایه های خوبی هستیم، ما دست بی اسلحه مان را به سوی شما دراز می کنیم، شما هم مردهایتان را تشویق کنید که دست...»

 

خاطرات آیت الله پسندیده
محمد جواد مرادی نیا
ناشر: سوره مهر

 

 

کتاب حاضر، خاطرات آيت‏اللّه پسنديده، برادر بزرگ امام‏خمينى (ره) پيرامون حوادث و رخدادهاى گوناگون در طول يك قرن‏گذشته است. كه پس از انجام مصاحبه با ايشان و ضبط خاطرات برروى نوار كاست، متن آن بر روى كاغذ آمده و پس از ويراستارى‏مختصر به‏چاپ رسيده است.
كتاب حاضر در دو بخش با عناوين «خاندان امام خمينى» و«گوشه‏هايى از تاريخ معاصر عراق» تدوين شده است.
تاريخچه خاندان امام و شرح آنها/ فعاليتها و اقدامات پدر ايشان‏عليه خوانين و دولت، تاريخ و نحوه شهادت پدر و سرگذشت قاتلان‏وى/ كودكى و تحصيلات امام/ ازدواج امام و فرزندان ايشان/چگونگى انتخاب نام خانوادگى امام و برادرانشان/ اوضاع و احوال‏خمين در زمان كودكى امام/ نحوه برگزارى انتخابات مجلس شوراى‏ملى/ ماجراى كشف حجاب و متحدالشكل شدن لباس مردان/ممنوعيت روضه‏خوانى و عزادارى از سوى رضا شاه/ برخورد مدرس‏با رضاشاه/ دوران مصدق و كودتاى 28 مرداد/ دستگيرى امام وعزيمت علما به تهران براى حمايت از ايشان/ تبعيد امام به تركيه/ترفند آمريكايى‏ها در جلب نظر امام براى حل قضيه گروگانگيرى‏پرسنل سفارت آمريكا در تهران ... از جمله مواردى است كه‏محتواى خاطرات را دربرمى‏گيرد.
این کتاب توسط دفتر ادبيات انقلاب اسلامى تدوین وبا جلد شمیز منتشر شده است.(چاپ اول :1374)

 

 

 

خاطرات احمد احمد
به کوشش محسن کاظمی
ناشر: سوره مهر

 

احمد احمد بیش از 70 ساعت مصاحبه کرد و محسن کاظمی بیش از دو سال وقت گذاشت تا ماحصلش این کتاب شد. روایت حاضر، خاطرات تلخ و شیرینی است از کسانی که برای رسیدن به فجر، بهایی سنگین پرداخته و البته از مدعیانی که در نیمه راه تغییر جهت دادند. کار نگارش این کتاب که 4 سال به طول انجامید، با مصاحبه‌های طولانی مدت احمد احمد، در تابستان 76 آغاز شد.
احمد احمد،‌ سال 1344 به دلیل فعالیت در حزب مخفی ملل اسلامی (به رهبری سید محمد کاظمی بجنوردی) دستگیر شد. خاطرات احمد احمد، تمام زندگی کسی را در بر می‌گیرد که در جایگاه معلمی و در خانواده‌ای آشنا با مسائل سیاسی زندگی می‌کرد.
خاطرات "احمد احمد" برای اولین بار با نثر و روایت جدیدی شکل گرفت. زیرا حاکمیت نگاه تاریخی در این کتاب و بیان به موقع از اشخاص و رویدادها عاملی بود برای این که از بسیاری فراز و نشیب‌ها سخن به میان آید. در واقع این کتاب آغازگر گونه خاطره‌نویسی تدوینی است.
احمد احمد از مبارزان در دوره پهلوی دوم است. به دلیل نوع مبارزاتش با گروه‌های مبارز بسیاری همکاری و فعالیت داشته و به سبب آن چندین بار دستگیر، شکنجه و زندانی شده است. وی در آخرین برخورد با مأموران ساواک از ناحیه پا تیر خورد و مصدوم و معلول شد.
خاطرات احمد احمد" در 9 بخش و با موضوعاتی مانند؛ دوران کودکی و اوضاع خانوادگی، تحصیلات ابتدایی و متوسطه، آشنایی با اندیشه حضرت امام خمینی(ره)، عضویت در انجمن ضدبهائیت، فعالیت در حزب ملل اسلامی، دوران دستگیری و زندان قزل‌قلعه و شکنجه‌های مرگبار، ازدواج و دستگیری مجدد، ارتباط با شهید اندرزگو و درگیری با ساواک، دوران انقلاب و تظاهرات مردمی و آزادی، جنگ تحمیلی و حضور در جبهه نوشته و تنظیم شده است.
در پایان کتاب اسناد و عکس‌های قابل توجهی از احمد احمد و بازتاب چاپ‌های گذشته کتاب او در میان خوانندگان آورده شده است.

 

خاطرات عزت شاهی
به کوشش محسن کاظمی
ناشر: سوره مهر

 

کتاب حاضر، مجموعه ای از خاطرات عزت‌شاهی است که توانست در جریان رویارویی قهرآمیز با رژیم شاه از زیر ضربات مهلک ساواک و شکنجه‌های روحی دوران بازجویی و زندان جان نه چندان سالم «اما زنده» به در برد و خود را به پیروزی انقلاب اسلامی برساند. او اگر چه چند صباحی خود از برنامه‌‌ریزان و مجریان نظام نوپای انقلابی جمهوری اسلامی بود، اما خیلی زود از این گذرگاه عبور کرد و فقط به نظاره وقایع سالهای بعد و آثار و تبعات آن نشست. چرایی این دوری و درگیر شدن با موج انقلابی قبل و پس از انقلاب اسلامی را می‌توان در گفتگوها و خاطرات شیوای وی یافت. با کنار رفتن گرد و غبار از خاطرات عزت‌شاهی درمی‌یابیم که یاد گفته‌های او خاطره صرف و یا فقط حکایات تلخ و شیرین و شرح سردی و گرمی و تصویر شادی و غم زندگی نیست، بلکه تاریخ دو دهه مبارزه با رژیم شاه و سرگذشت جریانهای سیاسی قهرآمیز و گروههای مبارز مسلح و قصه آدمهایی که با هر مرام، عقیده و مسلکی، روزی، روزگاری برای رسیدن به آرمانهای همیشگی بشری، همچون عدالت، قسط، مساوات و جامعة خالی از تبعیض قیام کردند و برای آن خون دادند و خون ریختند. عزت‌شاهی با بیان خاطراتش بی‌هیچ واهمه و تعارفی بسیاری از جریانها و شخصیتهای مطرح سیاسی تاریخ معاصر را به چالش کشیده است.
خاطرات و تحلیل او به دور از هر پسند این و آنانی که بی‌ملاحظه نسبت به منافع و مضارهای شخصیتی، جناحی، حزبی و فقط به زعم او برای ایفای وظیفه در قبال تاریخ بیان شده است. وی در خاطراتش بسیاری از گروهها و سازمانهای مبارز و برانداز دهه چهل و پنجاه را به چالش کشیده و نقد و بررسی آن جریانها پرداخته است.
تدوین کننده کتاب برای مستندسازی کتاب در منابع و مآخذ متنوع از قبیل منابع مکتوب الکترونیکی و منابع شفاهی به تحقیق و جستجو پرداخته و حدود سه هزار سند، اخبار، گزارشهای حوادث مربوط به گروهها و مبارزان ضد شاهی قبل از انقلاب و پس از انقلاب، شرح زندگی شخصیتهای مطرح قبل و پس از انقلاب را واکاویده و با عزت‌شاهی در میان گذاشته است. حاصل آن است که پیش روی شماست. ویژگی ممیزه این خاطرات نسبت به خاطرات تک‌نگاری شده دیگر، در تاریخ شفاهی بودن آن است. چرا که برای تعریض و تأیید گفتار شفاهی نقبی به اظهارات و گفتار شفاهی شخصیتهای مطرح د رخاطرات وی زده است. کاظمی این افراد را از نقاط دور و نزدیک در فرایند سخت و دشوار یافته و به پای مصاحبه در خصوص موضوعات تحقیق نشانده است تا حقیقت تاریخی دور از شایبة این و آن عیان گردد. کاظمی در فرایند شکل‌گیری کتاب تلاش کرده تا جای ممکن برای شخصیت و نقش‌آفرینان خاطرات عزت‌شاهی و حوادث و رخدادهای دوران مبارزات وی سند و مدرک ارائه دهد و حقیقت تاریخی را بازسازی نماید تا چیزی پنهان نماند. وی در شرح احوال و در صورت امکان مشخصات ظاهری ایشان اشاره کند، تا خواننده با داده‌ها و اطلاعات بیشتری داوری نمایند. زیبایی کتاب علاوه بر پرکشش بودن حوادث خاطراتی، اسناد کاربردی و عکسهای درج شده در پایان کتاب است که برای هر عکسی شرحی منطبق از متن خاطرات و پی‌نوشتها آورده شده است.

 

خاطرات آیت الله سید محمد خامنه ای
ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

یکصد و بیست و سومین کتاب خاطرات مرکز اسناد انقلاب اسلامی «خاطرات آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای» نام دارد. این کتاب زندگینامه‌ و خاطرات سید محمد خامنه‌ای، برادر بزرگ‌تر آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، در 6 فصل تدوین شده است.
23 صفحه‌ی اول این کتاب حاوی مقدمه، پیشگفتار و سخن راوی است. فصل اول «تکاپو برای دانستن»، به وضعیت خاندان حسینی خامنه‌ای، معرفی پدر و مادر، وضعیت خانواده و تحصیل و پوشیدن لباس روحانیت توسط سیدمحمد خامنه‌ای می‌پردازد. وی درباره‌ی چگونگی پوشیدن لباس روحانیت می‌گوید: «پدرم خیلی سعی داشت که من هر چه زودتر به لباس روحانیت دربیایم. از این‌رو، من شاید حدوداً 12ـ10 ساله بودم و هنوز آثار بلوغ در من ظاهر نشده بود که به اصرار پدر معمم شدم یادم می‌آید که آن روز مادرم یک تکه پارچه‌ی سیاه را به صورت عمامه درآورد و با «بسم‌الله» بر سر من گذاشت و از عباهای کهنه‌ی پدرم، که پاره شده بودند، عبایی به اندازه‌ی من برایم دوخت. اوایل من از اینکه با این هیبت به کوچه بیایم و با دوستان و همسالانم روبرو شوم خجالت می‌کشیدم.» و در ادامه خاطراتی از حضورش در مدرسه‌ی نواب، شوق فراگیری فلسفه، حضور در انجمن هفتگی و مجمع شعرای برجسته مشهد، آغاز فعالیت‌های سیاسی، سفر به قم و ادامه تحصیل و ... اشاره می‌کند.
در فصل دوم، زندگی جدیدی پیش روی او قرار می‌گیرد و با امام خمینی(ره) آشنا می‌شود. در صفحه‌ی 109 درباره‌ی ایشان می‌نویسد: «... بالاخره به درس امام رفتم و ایشان را شخصیت فوق‌العاده‌ای یافتم. آن زمان ایشان سن زیادی نداشت. هم از نظر جسمانی توانمند و قوی بود هم به لحاظ روحی. در راه رفتن حالت خاصی داشت و خیلی با متانت راه می‌رفت. چشم‌هایش چنان نافذ بود که آدم فکر می‌کرد عمق دل اشخاص را می‌بیند. وقتی به ایشان سلام می‌کردند آرام جواب می‌داد و معمولاً آرام و ساکت بود اما در درس دادن این‌گونه نبود. با صدای بلند درس می‌داد و با فریاد حرف می‌زد. ما گاهی تعجب می‌کردیم، شخصی که تا قبل از شروع درس آدم متین و ساکت و کم‌حرفی بود چگونه پس از چند دقیقه شروع به صحبت و درس آن طور بلند حرف می‌زد! درس ایشان را هر کسی می‌دید خوشش می‌آمد.»
در ادامه‌ی این فصل خاطراتی از وضعیت قم به وِیژه حوزه علمیه، اهتمام برای نگارش دایره‌المعارف علوم اسلامی، ازدواج، شرکت در جلسات طلاب، تأسیس موسسه‌ی در راه حق، ایجاد کتابخانه‌ی سیار، تأسیس موسسه‌ی خیریه علوی و آشتی علامه طباطبایی و آیت‌الله تهامی و ... گفته است.
آیت‌الله سیدمحمد خراسانی، در فصل سوم خاطراتی از فعالیت‌های سیاسی‌اش و از اتفاقات و دودستگی بین شاگردان آیت‌الله بروجردی، درگذشت آیت‌الله بروجردی در سال 1340، عزای فوت آیت‌الله بروجردی، نقش امام خمینی(ره) پس از رحلت آیت‌الله بروجردی در حوزه علمیه، مرجعیت ایشان، آغاز نهضت اسلامی و حمله‌ی رژیم شاه به مدرسه‌ی فیضیه و بروز قیام 15 خرداد، فعالیت او علیه کاپیتولاسیون، تبعید وی و ادامه فعالیت‌های سیاسی در نبود او بیان می‌کند.
در صفحات 156 و 157 درباره شیوه درس دادن امام خمینی(ره) پس از فوت آیت‌الله بروجردی می‌نویسد: «در دوران زعامت آیت‌الله بروجردی، امام در منزل نشسته بود و حالت قهرگونه‌ای با زمانه و اطرافیان داشت. البته به حسب ظاهر حوزه‌ی درسی داشت، در مسجد سلماسی نزدیک منزلشان درس می‌داد و جمعیت زیادی هم به جلسه‌ی درس ایشان می‌آمد. ایشان به هنگام تدریس روی منبر هم نمی‌رفت و روی زمین می‌نشست. قیافه‌ای جدی داشت؛ نه خنده می‌کرد، نه در راه با کسی حرف می‌زد کسی همراهش بیاید. اگر یکی دو نفر از شاگردان می‌خواستند همراه ایشان حرکت کنند با اخم به آنها اشاره می‌کرد که برگردند. اگر می‌گفتند برای پرسیدن سئوال آمده‌ایم می‌فرمود سر جلسه می‌پرسیدید. امام به طور منظم هر روز به حرم مشرف می‌شد. صاف می‌رفت و صاف برمی‌گشت. با آنکه فیلسوف بود، امه در درس فقه به فلسفه اشاره نمی‌کرد. پس از فوت آیت‌الله بروجردی یکی از تحولاتی که ایجاد شد این بود که امام با دعوت آقا سید محمدحسن (فرزند آقای بروجردی) به مسجد اعظم آمد و در آنجا به تدریس پرداخت. از ایشان خواهش کردند روی منبر برود که رفت. این‌گونه بود که امام آرام آرام به عرصه‌ی اجتماع و سیاست وارد شد».
در تکمیل این خاطره در پاورقی این صفحه از سیدحمید روحانی نقل شده است: «[امام] با سرو گردنی افراخته و راست و استوار راه می‌روند و از عبا سرکشیدن و سرپایین افکندن حتی در هنگام باریدن باران (که به طور طبیعی و ناخودآگاه سر به پایین خم می‌شود) خودداری می‌ورزند... این نظم و دیسیپلین در همه‌ی شئون زندگی امام حکم‌فرمایی می‌کند.
فصل چهارم «تاریک روشنای مبارزه» نام گرفته است؛ در این فصل زندگی جدیدی پیش‌روی آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای قرار می‌گیرد. خاطراتی از تشکیل گروه‌ زیرزمینی یازده نفره تا مرکزیتی برای مبارزه با رژیم پهلوی بوجود بیاورند که افراد این جمعیت عبارت بودند از آیات علی مشکینی، احمد آذری قمی، سیدعلی خامنه‌ای، سیدمحمد خامنه‌ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، مصباح یزدی، حسینعلی منتظری، عبدالرحیم شیرازی، مهدی حائری تهرانی، علی قدوسی و ابراهیمی امینی. از زندگی مخفی‌اش در تهران، تحصیل در دانشکده‌ی حقوق، فعالیت‌های سیاسی‌ و فرهنگی‌اش در دانشگاه، تدریس در دبیرستان، بورس فرانسه، خدمت نظام وظیفه، شهادت آقا مصطفی و ... بیان کرده است.
درباره شهادت آقا مصطفی در صفحه‌ی 273 می‌خوانیم: «... مرگ او نابهنگام و مشکوک بود. آقا مصطفی آدمی گرم و گیرا و خوش معاشرت بود. همین می‌توانست نقطه ضعفی برای سوءاستفاده و نفوذ در مجلس و محفل ایشان و احیاناً مسموم کردن او باشد. آقا مصطفی عنصر مهم و ارزشمندی برای آینده‌ی کشور و به تعبیری: یک امام خمینی دوم بود. بسیاری از روحیاتش شبیه روحیات امام بود؛ به علاوه‌ی خوش اخلاقی و برخورد گرم، که امام نداشت. آقا مصطفی پس از ازدواج و بیرون آمدن از کارهای اوایل جوانی و بازیگوشی، به عرفان عملی روی آورده بود و گاهی در حال ذکر بود. امام به آقا مصطفی اعتقاد باطنی داشت و پس از شهادت او همین مطلب را اظهار کرد و بر مرگ او تأسف خورد. شهادت آقا مصطفی نهضت و حرکت انقلابی را شتاب بخشید و به ضرر رژيم ساواک تمام شد. امام در برابر این ضربه نه تنها سرد نشد، بلکه آن را لطف الهی و از «الطاف خفیه» شمرد. قبول اثر و ضرر ضربه‌ی دشمن، ناشی از ضعف است و اندام قوی یک مرد در برابر ضربه‌ی دشمن به خوبی دوام می‌آورد و آن را تحمل می‌کند.»
فصل پنجم «بودن و ماندن» عنوان گرفته است. در این فصل خاطراتی درباره‌ی فعالیت‌ها و مبارزات حقوقی، تشکیل جمعیت حقوقدانان مسلمان، فعالیت در دادگستری، فاجعه‌ی 17 شهریور، زلزله‌ی طبس، فعالیت‌های خیریه، سفرهای خارجی، تحصن در دانشگاه تهران، کمیته‌ی استقبال از امام خمینی(ره) ذکر شده است.
آخرین فصل، «ضرباهنگ هستی» نام دارد. در این فصل به چگونگی تشکیل دولت موقت، تشکیل دادسرای انقلاب، بازپرسی از تیمسار ناصر مقدم، اداره سازمان اطلاعات و امنیت، اداره مسجد حجت ابن الحسن(عج)، ترور نافرجام و ترک کار وکالت اشاره کرده است.
در انتهای کتاب نیز گاهشمار زندگی آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای، اسناد و تصاویر آورده شده است. در این کتاب عکسهایی از خاندان آیت‌الله خامنه‌ای برای اولین بار دیده می‌شود. همچنین کتابنامه و نمایه اعلام پایان‌بخش کتاب «خاطرات آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای» است.
یکی از نکات برجسته کتاب «خاطرات آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای»، ارجاعات به بیش از از 71 عنوان کتاب و 12 منبع آرشیوی که باعث شده اطلاعات کتاب غنی شده باشد. همچنین در لابه‌لای متن برای تکمیل خاطرات از چندین منبع استفاده شده است که اطلاعات دقیق و کاملی برای خواننده ارائه می‌دهد.


کتاب «خاطرات آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای»، در قطع وزیری و 538 صفحه توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

 

 

سالهای بی قرار
به کوشش محسن کاظمی
ناشر: سوره مهر

خاطرات جواد منصوری پیش از این و در سال 76 از سوی کاظمی تالیف و منتشر شده بود که مبنای تالیف و انتشار آن نیز خاطرات منصوری از دوران مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی بود که در دوران حضور وی در سفارت ایران در پاکستان تالیف شده بود.

این کتاب به دلیل بازخوردهای فراوانی که داشت و نیز سئوالات زیادی که در پی انتشار آن برای مخاطبان و تدوین‌کننده ایجاد شده بود به ویژه اینکه منصوری در لابه‌لای حرف‌های خود و تنها به صورت اشاره از مبارزان غیر‌مسلمان نیز یاد کرده بود اما از توضیح درباره آن پرهیز شده بود و همین موضوع منجر به این مساله شد که کتاب مورد تالیف دوباره قرار بگیرد.

این کتاب با این توضیحات و در نگاه و ویرایش جدید در 10 فصل تدوین و منتشر شده است. فصل نخست با عنوان پنجاه و 5 نفر که به موضوع دستگریری منصوری به دلیل عضویت در حزب ملل اسلامی و چگونگی فعالیت این حزب می‌پردازد. فصل دوم با عنوان پشت پنجره به موضوع نوجوانی و کودکی منصوری و آشنایی وی با قیام 15 خرداد اشاره دارد. سومین فصل از این کتاب با عنوان تلاشی تازه نیز به طور مشخص به بررسی زندگی مرحوم شالچیلار و آشنایی منصوری با حزب‌الله پرداخته است.

فعالیت‌های سیاسی فرهنگی از جمله آشنایی با آیت‌الله خامنه‌ای، علی شریعتی و چگونگی سفر به شهرهای مختلف کشور نیز در فصل چهارم با عنوان دویدن بی‌امان گنجانده شده است.

دستگیری منصوری برای دومین بار و زندانی‌شدن در زندان قزل‌قلعه و اوین و به تبع آن گزارش وی از فعالیت گروه‌های سیاسی در زندان‌های دوران پهلوی نیز موضوع پنجمین و ششمین فصل کتاب با نام زخم‌های گرم و پشت دیوارهای بلند است. این دو فصل در ادامه با بررسی وضعیت سازمان مجاهدین خلق در زندان‌های پهلوی در فصل هفتم تکمیل می‌شود.

منصوری خاطراتش از دوران تبعید را نیز در فصل هشتم از کتاب با نام تبعید مرور کرده است و در فصل نهم به مرور حوادث سال پایانی حکومت پهلوی اشاره کرده است. وی همچنین در فصل دهم کتاب با عنوان «ای آزادی» برخی حوادث و رویدادهای منتهی به روزهای پایانی حکومت ستمشاهی را مورد توجه قرار داده است.

این کتاب همچنین در فصل پایانی خود مجموعه‌ای از اسناد و تصاویر مرتبط با بازداشت منصوری را در خود گنجانده است.

  

شکنجه گران می گویند
قاسم حسن پور
ناشر: موزه عبرت

 

كتاب شكنجه گران مي‌گويند روايت مستند و تلخي از چگونگي شكل‌گيري دستگاه اطلاعاتي(ساواک) رژيم شاهنشاهي است. بهانه انتشار اين اثر اعترافات «آرش » و «تهراني» دو تن از شكنجه گران رژيم گذشته بود كه بعد از پيروزي انقلاب در جريان محاكمه خود به بيان بي‌پرده آزار و اذيت انقلابيون در دوران دستگيري و حبس در نظام شاهنشاهي پرداختند. قاسم حسن‌پور مولف كتاب با بهره گيري از آرشيو روزنامه‌هاي كيهان و اطلاعات، منابع مختلف تاريخي مكتوب، صدا و سيما و مراكز اسنادي به تهيه و تدوين اين اثر پرداخته است. نويسنده در فصل اول تا پنجم ابتدا به ساخت زندان توسط رژيم اشاره كرده و پس از آن به شرح چگونگي پيدايش دستگاه‌هاي اطلاعاتي و نقش بيگانگان در شكل‌گيري ساختار آنان، آموزش بازجويان، مقابله با اعتراضات مردمي، چگونگي پيدايش و تاسيس كميته مشترك، بررسي اسناد شهداي زير شكنجه، گفتگو با شكنجه شدگان و نهايتاً تسخير كميته مشترك پرداخته است. اعترافات تهراني و ساير شكنجه‌گران در خصوص نحوه برخورد با مخالفين، دستگيري، شكنجه آنها و ... فصل ششم به بعد كتاب را در بر گرفته است. آخرين بخش كتاب، تصاوير منتشر نشده از شكنجه‌گران و عوامل بازداشتگاه موقت است كه در نوع خود براي خوانندگان كتاب جالب توجه خواهد بود.

   

از دانشگاه تهران تا شگنجه گاه ساواک
جلال رفیع
ناشر: موزه عبرت

 

کتاب "از دانشگاه تهران تا شکنجه گاه ساواک"، حاصل گفتگویی طولانی با جلال رفیع است که بیشتر حول محور زندان کمیته مشترک و خاطرات تلخ و شیرین آن می گذرد. کتاب فوق توسط متولی فعلی زندان (موزه عبرت ایران) تدوین و منتشر شده و رضا رفیع (برادر جلال رفیع) آن را ویرایش کرده است.
اولین نکته ای که بعد از تورق کتاب به ذهن مخاطب می آید این است که حتی خاطرات تلخ شکنجه گاه ساواک از زبان طناز رفیع شنیدنی و شیرین شده است، به خصوص اینکه قالب کتاب هم "گفتگو" است و مصاحبه شونده قیدهای نوشتن را کمتر داشته و با فراغ بال و محدودیت کمتر به گفتن و روایت کردن پرداخته است. یک نمونه از این خاطرات -که بهترین معرفی برای کتاب هم می تواند باشد- را می خوانیم:
- صمد علیپور، هم سلولی مارکسیست من، معمولا از من می خواست که آواز بخوانم تا رنج شکنجه و سلول کاهش یابد. من هم تصنیف معروف مرغ سحر را برایش می خواندم، یک روز خبر فوت "چوئن لای" نخست وزیر چین کمونیست و مدتی بعد خبر مگر "مائو" رهبر چین رسید، یک حالت اندوه در فضای سلول احساس می شد، صمد گفت مرغ سحر را بخوان. من برای اینکه از اندوه بیرون بیارمش، اینگونه خواندم :"مرغ پکن! ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن، مرغ مسلح(!) ز درون قفس درآ، نغمه پیکار پرولتاریا سرا، وز نفسی عرصه این حزب توده (!) را پرشرر کن، ما رو خرکن!(صفحه 124).



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 11 بهمن 1393برچسب:ادبیات شفاهی, انقلاب,

] [ 12:53 ] [ ،سعید فیضی، ]

[ ]